ما که شانس نداریم، ما اگه بریم دریا هم باید یه آفتابه آب با خودمون ببریم تا دریا خشک نشه،ما اگه با یه نفر دیگه تو قرعه کشی باشیم بازم اسم ما درنمیاد، ولی فلانی خییییلی خوش شانسه اصن خدا براش می خواد و تمام کاراش روی رواله ولی خدا برای ما نمی خواد و سرنوشت ما همینه.
اگه شما هم مثل مثالهای بالا فکر می کنید باید به شما یادآوری کنم که کاملا در اشتباهید و باید بدانید که شانس داشتن و خوش شانس بودن کاملا تحت تاثیر نحوه تفکر و رفتار ماست و به هیچ وجه یک امر
تصادفی و یک قابلیت جادویی نیست.
تمام افرادی که از نظر ما بسیار خوش شانس هستند، در واقع کارهایی را چه به صورت آگاهانه و چه به صورت ناخودآگاه انجام می دهند که ما آن کارها را انجام نمی دهیم.
یک روانشناس بریتانیایی به اسم ریچارد وایزمن بررسی کرده که چرا بعضی افراد نسبت به بقیه خوش شانس تر هستند و ما چطور خوش شانس باشیم؟ او به این نتیجه رسیده است که افرادی که از نظر ما خوششانس هستند 4 کار را انجام می دهند و ما هم با انجام این موارد می توانیم خوش شانس باشیم:
آن هایی که خوشان را خوش شانس می دانند، این توانایی را دارند که به موقع فرصت ها را به چنگ آورند و از آن ها استفاده کنند. این افراد از هر راه جدیدی که جلوی پایشان باز می شود استقبال می کنند و در آن
مسیر قدم بر می دارند.
وایزمن میگوید، انسانهای بدشانس درست برعکس عمل میکنند: " این آدمها به برنامه یکنواخت خود عادت کردهاند و حتی اگر فرصتی برایشان پیش بیاید، از رفتن به سمت آن میترسند."
پیروی از حس ششم از جمله راههای اصلی برای به چنگ آوردن فرصتهای تازه است؛ کاری که خوش شانسها از انجامش ابایی ندارند. اگر چیزی به نظرشان خوب بیاید، با اعتماد به حس درونی خود جلو می روند.
اما بدشانس ها به شکل ذاتی بیش از حد به یک موضوع فکر و آن را تجزیه و تحلیل می کنند؛ چیزی که در نهایت به ضررشان تمام میشود.
وایزمن می گوید: "زمان زیادی طول می کشد تا به نتیجه برسند و فکر کردن هم خیلی به آنها کمک نمیکند."
از آن جایی که آدمهای خوششانس خوشبین هم هستند، انتظار دارند در همه کارها موفق شوند. وایزمن می گوید: "این دسته از افراد انتظار دارند همه کارهایشان نتیجه بدهد و این طرز فکر باعث میشود پیشبینیشان درست از آب درآید."
این رویکرد البته همیشه هم جواب نمیدهد اما داشتن تفکر مثبت به آنها این قدرت را می دهد که حتی در شرایط سخت هم ناامید نشوند. این ویژگی آنها علاوه بر این باعث میشود برای دیگران جذاب باشند.
در آدمهای بدشانس اما، این بدبینی است که کنترل را در دست می گیرد. وایزمن در مورد این دسته از افراد میگوید: " آدمها معمولا از آنها دوری می کنند چون بیشتر مواقع دلمرده وغمگین هستند."
حفظ تفکر مثبت کلیدی ترین نکته به حساب می آید.
اتفاقات بد برای همه می افتد اما آدمهای خوششانس این توانایی را دارند که دوباره روی پای خود بایستند. آنها از تجربیات خود درس می گیرند و ادامه می دهند. چنین رویکردی حتی می تواند بدشانسی را به خوششانسی تبدیل کند.
اما آنهایی که خود را بداقبال می دانند، حتی با کوچکترین مسأله منفی کاملا به هم می ریزند. آنها مطمئنند که آیندهای تیره و تار انتظارشان را می کشد و تلاش کردن هیچ فایدهای ندارد.
اگر می خواهید خوش شانس باشید خوش بختانه هنوز هم امید هست.
ریچارد وایزمن میگوید با بهکارگیری چند تکنیک مشخص هر کس می تواند مثل افراد خوششانس فکر و رفتار کند.
یکی از این راهکارها، داشتن یک "دفترچه شانس" برای ثبت اتفاقات مثبت روزانه است: "هر بار که خوششانسی میآورید یا اتفاق مثبتی برایتان می افتد ، هر چقدر هم کوچک به
نظر بیاید، آن را یادداشت کنید." این کار به کاهش انرژیهای منفی و توجه به جنبه های مثبت زندگی کمک می کند.
شکی نیست که گاهی اوقات اتفاقاتی برایمان می افتد که خارج از کنترل ماست، اما داشتن یک "دفترچه شانس" کمک میکند انعطافپذیرتر باشیم.
البته به گفته وایزمن این تکنیک فورا نتیجه نمی دهد و تأثیرش بعد از حدود یک هفته آشکار خواهد شد.